به نام خدا
زندگی نامه اولین شهید بسیجی منطقه سروستان
شهید عبدا... زارع فرزند حسین
در تاریخ 8/3/1345 فصل بهار گل و سبزه در هنگام سحر قبل از اذان صبح هنگامی از جای جای خانه های مردم بانگ خروس به صدا درآمده و اعلام سحر می نمودند ناگهان بعد از اعلام سحر اعلام مژده به تولد پسری دادند که در خانه حسین آقای زارع بدنیا آمد. بله اولین شهید بسیجی منطقه سروستان شهید عبدا...زارع بود که در تاریخ ذکر شده در کوهنجان چهار راه محله سید های کوهنجان در منزل حسین زارع بدنیا آمد.البته این چهار راه در فاصله مکانی یکصد متر چهارشهید تقدیم انقلاب و اسلام عزیز نموده است این شهید عزیز اولین فرزند خانواده بود که با تولد آن تمام اقوام مادری و پدری یکی از یکی خوشحالتر بوده و به همدیگر مخصوصا پدر و مادر نوزاد تبریک می گفتند.که بعد از شستشوی آن پدر بلافاصله آن کودک را طلب نموده و اذان و را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ تلاوت کرده و سپس با تربت پاک امام حسین (ع) کام او را گشودند بی خبر از اینکه همین نوزاد روزی مثل شهدای کربلا در راه دین و اسلام و راه امام حسین ع شهید میشود.
درون منزل خیلی شلوغ بود اکثر اقوام جهت تبریک تولد این نوزاد به پدر و مادر آمده بودند.جهت نام گذاری هر کسی از اقوام اسمی را پیشنهاد می داد.که پدرش بعد از سکوت و گوش دادن به پیشنهاد اسامی داده شده اعلام کرد که از قبل از ازدواج با خودم عهد کردم که اگر خداوند فرزند پسری به من بدهد اسمش را عبدا... می گذارم و او باید سرباز امام زمان (عج)باشد و بندگی خداوند را بکند نام وی عبدا... گذاشتیم و بر حق که بنده ای شایسته برای خدایش بود و درست حق بندگی رعایت نموده و خدا هم او را دوست داشت و پیش خود برد و نزد خدا روزی می خورد.
این کودک از همان لحظه اول تولد طبق سفارش پدر ، مادر بدون وضو به آن شیر نمی داد .گوشش دائم با ذکرخداوند ،صلوات،اذان،مناجات سحر ،قرائت و تلاوت قرآن کریم که توسط پدر صورت می گرفت انس گرفت .وی در خانواده ای رشد کرد که الفت به اهل بیت (ع)و عشق به اسلام عزیز در رگهایش جاری گشت.وجود این نوزاد مایه برکت برای خانواده بود در پرتوی آموزشهای مذهبی خانواده روز به روز آثار بزرگ و کرامت ،ایثار ،شجاعت،فداکار یدر چهره اش نمایان شد.
دوران تحصیل را از سن هفت سالگی در مدرسه ساسان قدیم و بعد دوران راهنمائی در مدرسه راهنمائی فتح در کوهنجان گذراند.و تا کلاس اول دبیرستان در شیراز در دبیرستان شهید دستغیب (نمازی سابق)با رتبه ممتاز در رشته تجربی ادامه داد او گوش به فرمان حضرت امام خمینی که مبنی بر اهمیت درس و سواد بود.اما با توجه به تجاوز رژیم بعث عراق به مرزهای عزیز جمهوری اسلامی و در خطر دیدن انقلاب و اسلام دیگر طاقت ماندن و ادامه تحصیل نداشت لذا با تعدادی از دوستان خود راهی جبهه و دفاع از وطن و آرمانهای انقلاب اسلامی شد.در طول دوران تحصیل پشتکار زیاد داشت و هر سال در مدرسه از شاگردان ممتاز بشمار رفته و مورد تشویق مدیران ومعلمان قرار می گرفت از خصوصیات دوران تحصیل وی فرا گیری علم به نحو احسن و انتقال آن به دیگر همکلاسی هایش بود و شاگردان ضعیف را کمک می کرد.و علاقه زیاد به پزشکی داشت بخاطر همین بیشتر فکر مردم بیچاره و دردمند بود و سرسخت درس می خواند و موفق هم بود که هرچه زودتر به هدف مقدس خود که خدمت به جامعه مستضعف بود برسد.
علاوه بر مطالعه کتابهای علمی و درس خود به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی و انقلابی علاقه زیاد داشت که با افتتاح کتابخانه مسجد توسط شهید علیان اولین عضو آن کتابخانه ثبت نام کرد.
در این دوران بسیار مرتب و شیک پوش بود و به ظاهر آراسته و تمیز اهمیت می داد و از لباسهای مد روز با شخصیت اسلامی و رنگ های روشن و شاد بیشتر سفید و نارنجی استفاده میکرد و بیشتر به ورزش فوتبال علاقه داشت و سعی می کرد از همین طریق دوستان جدیدی به مسجد و مراسمات مذهبی جذب نماید و هدف وی به راه خوب وبه ثواب کشاندن دوستان خود بود و در این خصوص احساس مسئولیت می کرد.
1-خصوصیات اخلاقی شهید:
شهید عبدا... زارع فردی با اخلاق مهربان ،دلسوز و به همه مهرورزیده و علاقه داشت. خوش اخلاق و مردم دوست بود،مهربانی خاصی داشت بطوریکه همه معتقد بودند او بسیار صادق است.هیچگاه دروغ نمی گفت و از کجی و ناپاکی ها دور بود .به همه نیازمندان کمک می کرد .در اوایل شروع جنگ تحمیلی و هجوم جنگ زدگان به شهرهای امن از جمله شیراز مقداری از دستمزد کارگری خود که در تابستان کار می کرد به جنگ زدگان در شیراز می داد.
اخلاق و رفتار او طوری بود که دوستان زیادی جذب می کرد و آنها را در مراسم راهپیمائی و تظاهرات و شعار نویسی و پخش اعلامیه ها سازماندهی می نمود.و همین روند ادامه داشت تا اینکه زمانی که به جبهه اعزام شد تعدادی از همین دوستان هم به جبهه برد.در حالی که اخلاق وی رئوف و مهربان در مقابل دوستان و زیر دستان و فقیران بود با دشمن سرسخت،شجاع،نترس،دلیر،و ظلم ستیز بود.بطوری که با سن و سال کم در تظاهرات و راهپیمائی هاو...بر ضد رژیم طاغوت شرکت می کرد .حتی دوستان و هم کلاسیهای خود را در این برنامه ها سازماندهی می کرد .در طول زندگی بیشتر کارهای خود و خصوصا کارهای دیگران را انجام می داد و در نبود مادر غذای ظهر و عصر خواهرو برادر گرم و یا می پخت و به آنها میداد.
به مطالعه و افزونی معلومات خود علاقه زیادی داشت به همین خاطر از هم سن و سال خودش بیشتر می فهمید و این مسئله باعث شده بود که در سنین نوجوانی با بصیرت تمام به تکلیف و وظیفه خود و گوش به فرمان بودن او از حضرت امام خمینی عمل کند.
از بدو تولد که با اذان و اقامه و گشودن کام او با تربت امام حسین (ع) حب اهل بیت اطهار (ع) در دل او کاشته شد لذا با آگاهی و بصیرت خاص و مطالعه زندگی 14 معصوم و درس گرفتن از آنان کاملا یک فرد آگاه و مسئولیت پذیر و احساس تکلیف در قبال دستورات مرجع و رهبر خود آن هم با سن کم ولی هدفی بزرگ پرورش یافت. لذا از زندگی اهل بیت اطهار ع درس ها آموخت و واقعا شیعه خالص گردید تا در همین مسیر زندگی مثل سرور سالار شهیدان تا رسیدن حق و نثار خون به ذات حق ایستادگی کرد و به فیض شهادت نائل گشت و نزد پروردگارش روزی می خورد.
-
اخلاص شهید: -2
این شهید بزرگوار تمام کارها از روی نیت پاک و اخلاص انجام می داد نه پست و مقام و نه خود نمائی و ...
برای خدا کار می کرد و مزد آن از خدا در این دنیا شهادت و در آخرت عاقبت بخیری میخواست که به آن هم رسید .هرگز دروغ،غیبت،شرکت در مجالس گناه یا منکر رفت و آمد با دوستان ناباب و... انجام نمی داد.و کسی هم این اعمال از وی سراغ ندارد .خدمت به مردم در بسیج و جهاد در راه خدا،شرکت در تظاهرات و راهپیمائی ها و شعار نویسی وظلم ستیزی بر ضد رژیم طاغوت و کمک به مردم درمانده و فقیر حتی آوارگان و جنگ زدگان جنگ تحمیلی که مقداری از درآمد کارگری خود به آنها تخصیص داده بود ،عبادت و انجام واجبات و مستحبات همه از اخلاص این شهید حکایت میکند.
3- تواضع و فروتنی شهید:
احترام به پدر و مادر و رضایت کامل پدر ومادر از کردار و زندگی این شهید در طول زندگی او .کمک به همکلاسی های ضعیف و کمک مالی به افراد نیازمند احساس مسئولیت در قبال خواهرو برادر خود در درس،تربیت و... مهر ورزیدن به مردم خصوصا افراد کوچکتر از خود و کودکان سبقت گرفتن در سلام کردن،کارکردن برای رضای خدا و بدون تکبر و با ادب و احترام خاص انجام می داد و تمام امور از روی تواضع و فروتنی و به نحو احسن انجام داده و بدون هیچ چشم داشت کار می کرد.
4- خصوصیات عرفانی و عبادی شهید:
عشق و حب اهل بیت اطهار ( ع) و رسول اکرم (ص)و زندگی اهل بیت (ع )و الگو قرار دادن و سیره و راه و روش آنها شهید عبدا...زارع را بر آن داشت که عابد شب و رزمنده روز باشد .در رابطه با خالق و ایزد متعال یک رابطه عاشق و معشوق بود آنقدر خود را از راه بندگی و عبادت به خداوند نزدیک میکرد که هیچ چیز دیگر برای او ارزشی نداشت.
قبل ار اینکه به سن تکلیف برسد خود را به خواندن نماز پنج گانه و روزه و خواندن نمازهای مستحبی مثل نماز شب با آن حالت خاص خود و نماز غفیله و روزه های مستحبی مقید و انجام میداد.
دعاها و مناجات که پدر انجام می داد از همان زمان که زبان باز کرد زمزمه می کرد.
تلاوت قرآن کریم ،قرائت دعا های وارده در منزل و مسجد و باصوت زیبا و دلنشین حالت عبادی آن شهید بیان می کند و از لحاط فیزیکی کمک به نیازمندان،خدمت به مردم،انجام کارهای خوب و خیر واحترام به بزرگترها و در صورت نیاز به همکاری و رفع مشکل آنها همه یک نوع عبادت می دانست و در انجام این امور کوتاهی نمیکرد و دیگران به عبادات و انجام اعمال خیر وثواب و توحید سفارش می کرد و همیشه سعی می کرد دوستان خود را به این سو سوق داده و بکشاند.
حضور در نماز جماعت چه در زمان تحصیل و چه در زمان خدمت در جبهه ترک نمی کرد.
حضور در نماز جمعه شیراز وسروستان از برنامه های عبادی وی بود و دیگران هم سفارش به انجام َآن می نمود.
5-بی رغبتی به مال و مظاهر دنیوی:
دنیا را محل گذر میدانست ولی این گذر می بایست خیر و بابرکت باشد.باید محل جمع آوری حسنات باشد .مال و مظاهر دنیوی را فریبنده می دانست لذا به هیچ وجه فریب آن با آن همه زرق و برقش نخورد تا توانست اعمال نیک انجام داد . کمک به هموطنان ،خدمت به مردم و وطن و انقلاب حضور در جبهه ایثار خون خود این همه نشان به بی رغبتی به مال و مظاهر دنیوی این شهید بزرگوار بود و گرنه با سوابق درسی و ممتاز بودن و عشق و علاقه به رشته پزشکی که واقعا اگر میخواست به آن هم می رسید بخاطر خدا رها کرد و دنیا را به حال خود گذاشت . وی دنیا و عمر را مسیر سخت و طولانی و پر سنگ و لاخ می بیند که با شهادت این مسیر طولانی و سخت را به راهی کوتاه و آسان تبدیل کرد.معتقد بود دنیا مسیر یست که می توان انسان را به کمال برساند و با استفاده درست از فرصتها میتوان آخرت را به وسیله دنیا ساخت ولی وقتی پای شهادت در میان باشد شهادت انتخاب میکند چون عاقبت بخیر بودن همین راه است که این شهید آنرا انتخاب می کند
6-صله رحم:
به رفت و آمد و ارتباط با اقوام اهمیت می داد و در صورت نیاز به آنها کمک می کرد به منازل همسایگان و دوستان خود رفت و آمد می کرد و ار امورات به آنها کمک میکرد.و در طول زمان خدمت در جبهه توسط نامه و تلگراف با اقوام ارتباط برقرار می کرد بطوری که در زمان شهادتش همه را عزادار کرد و از دوری وی غمگین بوده و هستند.
7-علاقه به امام ،ولایت و روحاین در خط امام:
از همان زمان قبل از انقلاب که تظاهرات و راهپیمائی ها همپای پدر شرکت می کرد سرباز مطیع امام و ولایت بود و با آنکه سن و سال کمی که داشت گوش به فرمان امام بود.زمانی تظاهرات و شعار،زمانی تحصیل و زمانی حضرت امام خمینی فرمودند بر هر کس واجب است که توان دارد به جبهه برود و خدمت بکند و به ندای هل من ناصر ینصرونی لبیک گفت و به نبرد حق علیه باطل شتافت.حضرت امام را خیلی دوست می داشت حتی دوستان همسن و سالان خود را به اطاعت و پیروی از آن دعوت کرده به سوی تظاهرات و راهپیمائی و در آخر به طرف جبهه کشاند.
اطاعت از امام اطاعت از حضرت صاحب الزمان عج و اطاعت از حق میدانست.ولایت را قبول داشت و به خاطر دوستی به امام و رهبری و ولایت فقیه جان خود را نثار نمود و این راه آگاهانه انتخاب نموده و آنرا صراط مستقیم می دانست که هر کس غیر از این انتخاب نماید گمراه می شود.
قبل از انقلاب عکس حضرت امام خمینی را در منزل نصب کرده بود و اصلا ترسی نداشت به روحانیت در خط امام احترام می گذاشت و از آنان درسها می آموخت و از همین طریق به خط و راه و روش امام آشنائی پیدا کردوتاآخربرعقیده-خودباقی ماند.
8- امر به معروف و نهی از منکر:
نهایت تلاش خود در انجام واجبات و دوری از محرمات داشتند با آنکه در اوایل سالهای نوجوانی و جوانی بود ولی در انجام وظایف دینی شدیدا پایبند بودند و در محلهائی که احتمال گناه وجود داشت حاضر نمی شد حتی به دوستان و یا خانواده سفارش می کرد و در دوران تحصیل در این موارد زبانزد همه دوستان و همکلاسیان خود بود مثلا در دوره راهنمائی دختر و پسر به طور مختلط در کلاس حاضر می شدند ایشان آشکارا مخالفت و اعتراض می نمود.دوستان خود را به انجام کارهای واجب وحتی ثواب سفارش می کرد و آنها را از عاقبت کارهای بد گوشزد می نمود و سعی می کرد با افراد رابطه دوستی برقرار کند و آنها را به راه صحیح بیاورد .مثل اینکه تعدادی از دوستان به جبهه آورد و یا همسن و سالان خود را سازماندهی می کرد و در تظاهرات و راهپیمائی ها و شعار نویسی دخالت می داد و روحیه ظلم ستیزی ایثار و استقامت در آنها قوی می ساخت
.9- چگونگی گذراندن اوقات فراغت:
قبل از مدرسه و تحصیل به بازی و سرگرمی های سالم آن موقع و همراه پدر در مسجد حضور پیدا می کرد دوران مدرسه و تحصیل به بازی فوتبال و مطالعه کتابهای قصه و رفته رفته به مطالعه کتابهای علمی و مذهبی و کتابهای شهید مطهری و نوار سخنرانی حضرت امام خمینی اوقات فراغت خود را پر می کرد و در پیروزی انقلاب و بعد از آن تازمان حضور در جبهه در راهپیمائی ها و تظاهرا ت مسجد ،هیئت عزاداری و مراسمات مذهبی و انقلابی و کمک به جنگ زدگان و در تابستان به کارگری جهت خرج و مخارج مدرسه کار میکرد.
از زمان کودکی تا قبل از جبهه بیشتر اوقات فراغت به باغبانی وآبیاری می گذراند و در این امور به پدر کمک می کرد و لی غیر از ورزش و باغبانی چون از اولین کسانی بود که عضو کتابخانه مسجد که توسط شهید علیان راه اندازی شده بود خود را در کتابخانه می ماند و به مطالعه کتابهای دینی ،مذهبی و انقلابی و علمی می پرداخت و بعضی از مواقع کتاب به صورت امانت به منزل می آورد و به خواهر وبرادر میداد میگفت بخوانید و توضیح دهید چه چیز از آنها فهمیده اید.
10- حضور در جبهه ،نحوه شهادت و تشیع جنازه:
از همان دوران نوجوانی در وجود این شهید بزرگوار روحیه ظلم ستیزی ،استقامت و ایثار و فداکاری و دفاع از مظلوم وجود داشت و این از پدر فرا گرفته بود چون پدر با روحانیون در خط امام در ارتباط بود و آن مطالب و خانواده انتقال می داد در تظاهرات،راهپیمائی ها و شعار نویسی بر علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و همه روشهای دفاعی در مقابل طاغوت و ضد انقلاب و منافقین یاد گرفته و بکار می برد. قبل از پیروزی انقلاب عکسهای حضرت امام پخش می نمود و با دوستان خود که سازماندهی کرده بود همراه پدر در برنامه ها برضد طاغوت و ضد انقلاب همراه میشد.
تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب ضد انقلاب و منافقین در گوشه کنار کشور توطئه و اغتشاش و درگیری بوجود می آوردند ایشان از این وضعیت خیلی ناراحت بود و دوست داشت عضو سپاه شود و به مبارزه علیه آنان بپردازد تا اینکه تهدیدی بعدی شروع شد .رژیم بعث عراق با پشتیبانی دولتهای مدعی حقوق بشر تجاوز هوائی و زمینی و دریائی بر علیه مرزهای کشور عزیزمان شروع کرد و این شهید سال اول دبیرستان در مدرسه نمازی شیراز درس می خواند وضعیت آوارگان و جنگ زدگان در مدرسه وشهر شیراز مشاهده می نمود و ناراحت میشد .مقداری از خرج و مخارج مدرسه به آنها می داد چه آن مقدار که خود کار کرده بود و چه مقداری که از پدرش می گرفت به آنها می داد تا کمک ناچیزی به آنان شود تا اینکه پدر نقل قول یکی از دوستان خود درباره جنایات رژیم بعث عراق در خرمشهر برای وی تعریف می کند که خیلی ناراحت می شود و می گوید دیگر نشستن و ماندن فایده ای ندارد و باید کاری بکنیم.این وضعیت مسئولیت ما را سنگین می کند و نمی شود بی خیال باشیم از طرفی شهید علیان مسئول کتابخانه مسجد تازه شهید شده بود و دیگر طاقت ماندن نداشت و از منزل بیرون رفته با تعدادی از دوستان خود صحبت کرده بود که با هم به جبهه برود و دفاع کند و رضایت پدرو مادر بهر طور که بود گرفت و جهت اعزام به سروستان می رود و از سروستان جهت گذراندن دوره آموزشی به فسا رفته و حدود یک ماه آموزشهای لازم با سلاح سبک و تیر بار فرا گرفته و به منزل می آید دوباره با پدرو مادر واقوام خداحافظی میکند و از تمام کسان حلالیت می طلبد و راهی جبهه می شود.
حدود سه ماه در جبهه ماند و از طریق تلفن و نامه از سلامتی او باخبر بودند تا اینکه در عملیات شکست حصر آبادان شرکت می کند و در این عملیات پس از درگیری ها فراوان و آتش پر حجم هر دو طرف وی ضمن درگیری سخت با متجاوزان عراقی از ناحیه سینه توسط تیر مستقیم به فیض شهادت نائل می شود و در آخرین لحظه های عمر خود با شعار ا...اکبر جانم فدای اسلام ،امام به آرزوی خود رسید و در تاریخ 8/7/1360 پیکر این شهید از سروستان با شکوه خاصی توسط تمامی اهالی محل و منطقه سروستان وحتی خود اهالی سروستان تشیع و در گلزار شهدای کوهنجان به خاک سپرده شد و این سرباز امام زمان عج این افتخار را برای خود کسب نمود که سر سلسله شهدا و اولین شهید بسیجی منطقه سروستان به نام خودثبت نماید
هنگام دادن خبر شهادت به پدر و مادر خدا را شکر میکنند که امانتی که خدا به آنها سپرده به نحوی از وی مواظبت نموده و تربیت کرده و در راه رضای خداوند و دین اسلام و انقلاب و امام عزیز تقدیم نموده اند و این بود نام عبدا... بنده خدا و سرباز امام زمان (عج) به نحوی تربیت یافت حقا که خوب بندگی کرد وخوب هم سربازی نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه زندگینامه شهید عبدالله زارع عضو بسیج سپاه سروستان
شهید عبدالله زارع در سال 1345 در محل کوهنجان نخستین فرزند یک خانواده متوسط مذهبی دیده به جهان گشود ،درآغاز زندگانی کوتاه تا انتها مدت 16 سال طول کشید از سن 7 سالگی در دبستان مشغول درس های ابتدایی شد وپنج سال در دبستان و 3 سال در مدرسه راهنمایی همان محله اقامتش کوهنجان و یک سال در دبیرستان نمازی شیراز درس خواند و مدرک اول نظری را بدست آورد.در این مدت کوتاه زندگیش اخلاقش نسبت به خانواده خیلی خوب و مورد رضایت پدر ومادر بود و با برادران و خواهرانش رئوف و مهربان بود و تشویق به کارهای نیک می کرد و در کلاس درس مورد تشویق معلم بود .کوشش و معلوماتش در سطح بالا بود بطوری که همیشه جایزه دریافت میکرد.مکتب را پیشه خود قرار داده و شوق او در پیشبرد اسلام و شرکت در جلسات مذهبی از جمله اخلاق او بود و پیوسته با رفقای منحرف تماس نداشت و سایرین را تشویق میکرد که در خط اسلام و امام باشند و همیشه برخودش با سایرین اسلامی مورد رضایت همه کس واقع بود و در نماز و عبادت کوتاهی نمیکرد و پیرو خط امام و ولایت فقیه و سروکارش بیشتر اوقات مطالعه کتابهای مذهبی بود و همین مسئله باعث شد کهک این مسئولیت شرعی را بعهده بگیرد و به ندای امام بزرگوارش که بینهایت او را دوست میداشت پاسخ بگوید و داوطلبانه در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سروستان شرکت و مسئول تعلیمات نظامی شد پس از دورران کوتاه نظامی بعنوان یک سرباز کوچک اسلام اعزام به جبهه جنگ حق علیه باطل شد ولی بعد از دو ماه فعالیت خالصانه در خط مقدم جبهه در حمله شکسته شدن حصرآبادان مظلومانه بدست مزدوران عراقی به شرف شهادت نائل آمد. والسلام.
یادش گرامی و راهش پر رهرو با
بسم رب الشهدا
شهید عبدالله زارع با نگرشی عمیق و محققانه جایگاه بازماندگان از قافله شهدا را چنین فرموده اند:"ما الان در مرحله ای قرار داریم که زینب سلام الله علیها بعد از شهادت حسین علیه السلام و یارانش قرار داشت. ودر جای دیگر در اهمیت راه شهادت چنین می فرمایند:اسلام هر لحظه برای بر جای ماندن احتیاج به خون دارد و خون دادن برای اسلام لیاقت زیادی می خواهد و این راهی است که من انتخاب کردم تا به سر منزل مقصود برسم"
شهید عزیز بعد از تاملی کوتاه که در توحید و خداشناسی دارد حق خدای را برگردن ماچنین می داند:" پس باید در راه خداو برای رضای خدا خدمت کنیم"و آنگاه با اندیشه دقیق و بصیرت عمیق به تبیین و توضیح این هدف عالی پرداخته و می فرماید"خدا را میتوان به چند صورت خدمت کرد و بهترین نمونه آن این است که انسان از تمام مادیات چشم بپوشد و حتی از بهترین چیز خودش که همان جانش است در راه خدا مایه بگذارد"
شهید عبدال...زارع خطاب به جوانان فریب خورده و بی تفاوت نسبت به اسلام چنین میفرماید:" ای جوانان فریب خورده و بی تفاوت نسبت به اسلام و خون شهداء به طرف اسلام و این انقلاب برگردید بدانید که آغوش برای شما باز است و اگر بخواهید به این بی تفاوتی ها ادامه دهید آگاه باشید که خون شهدا همچون سیلی شما را محو ونابود خواهد کرد."
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است